عباسیهها
نوشتن از قصه ی غصه های مادر ، دلی می طلبه به وسعت روح بلند مادر . دلی به غایت معرفت مادر ، به اندازه حزنی که او رو شب و روز به گریه وا می داشت ، گریه ای که امان مردم یک شهر رو به ستوه آورد . همه گفتند یا شب گریه کن ، یا روز زهرا سر قبر عمویم رفتم از دل عقده وا کردم هر کسی روایت جانسوز مادر رو ازهمون منظری که می بینه و به اندازه تاب دلش و تا اونجا که قلمش مَحرم هست بیان می کنه . وقتی به ورق ورق زندگی مادر نگاه می کنی ، می بینی و می فهمی که چرا زهرای هجده ساله از خداوند طلب مرگ میکنه : یا إلهی ! عجّل وفاتی سریعا ً که تمامی رنج و محنتی که مادر رو مبتلا کرده بود ، دل مادر مظلوم ما رو به تنگ آورده بود . نفسی عَلی ز َفراتها مَحبوسَة یا لَیتها خَرَجَت مَعَ الزفرات از بس که غم به روی غم و درد پشت درد راه برون شدن ز دلم نیست آه را ................ غم غریبی و درد و شهادت مادر حقیقتی ست که در باورم نمی گنجد هزار بار هم که دوره می کنمش به جز نشان کبودی به دفترم نمی گنجد حکایت در و دیوار و محسن و پهلو درون سینه ی غم پرورم نمی گنجد دریغ و درد که حتی به قدر خاطره ای نشان قبر تو در خاطرم نمی گنجد ازین دل دلتنگ هم به تنگ آمده ام که از نهایت غم تو ، در برم نمی گنجد برای خاطر این خسته دل دعایی کن که جز هوای بقیع تو در سرم نمی گنجد غم کبودی بازو و پهلوی شکسته تو حکایتی ست که در باورم نمی گنجد *******
| نوشته شده توسط یاس در دوشنبه 85/4/5 و ساعت 6:32 عصر | نظرات دیگران()
|
||
یا زینب ! دفاع ، تو صبر ، تو احساس ، تو * حسین تو حسن ، تو عباس ، تو | نوشته شده توسط یاس در چهارشنبه 85/3/10 و ساعت 6:1 عصر | نظرات دیگران()
|
||
عباس ! دلی که پای بست تو بوَد مشتاق لقای حق پرست تو بوَد ! امروز چه کرده ای ؟ که فردا « زهرا » اسباب شفاعتش ، به « دست » تو بوَد !! چشم بر هم زدنی ، ایام فاطمیه هم از راه می رسه ؛ روزها می گذره که مادر ، سینه ی مجروح و بازوان نیلگونش رو از دلبندانش مخفی میکنه !! اما دیری نمی گذره که همه چیز آشکار میشه ..... لیلای علی در مقابل چشمانش پر پر که نه ، آب میشه و آماده میشه برای پرواز ... و اما من و شما ! چقدر دل هامون آماده شده برای فاطمیه ؟؟؟؟؟؟ از آقامون ، مولامون عباس ، کمک بخواهیم ...... همون آقایی که فردای محشر دستان بریده ش ، کافیه تا قیامتی به پا کنه !
خورشید امید ! سیدی ! یا عباس ! نام تو ، دستان تو ! کلید حل مشکل ها شد ..........
گرچه خود پرچم به دوش کربلاست رایة العَبّاس در دست خداست
| نوشته شده توسط یاس در شنبه 85/2/23 و ساعت 11:51 صبح | نظرات دیگران()
|
||
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
||
درباره خودم
یاس با یاد ِ اباالفضل دلم آسودهست لوگوی وبلاگ
منوی اصلی
نوشته های پیشین
لوگوی دوستان
آمار وبلاگ
بازدید امروز :13
بازدید دیروز :3 مجموع بازدیدها : 219718 خبر نامه
موسیقی وبلاگ
جستجو در وبلاگ
|
||